سیگما اصطلاحی است كه در آمار برای نشان دادن انحراف از «استانداردهای از قبل تعریف شده» به كار میرود. سیگما نشانگر درجه انحراف در مجموعهای از اندازهگیریها و یا یك فرآیند است.
نام و ایده آغازین ششسیگما به بیل اسمیت نسبت داده میشود؛ وی که در دهه هفتاد و هشتاد میلادی به عنوان مهندس ارشد کیفیت و قابلیت اطمینان در کمپانی موتورولا به فعالیت مشغول بود اکنون پدر ششسیگما نام دارد. بیل اسمیت با مشاهده افزایش نرخ خطا در نتیجه افزایش پیچیدگی محصولات و اضافه شدن بر تعداد قطعات آن ها به ناکارآمد بودن سطح کیفیت سهسیگما پی برد و با تلفیق مفاهیم قابلیت اطمینان و تکنیکهای مهندسی کیفیت ایده آغازین ششسیگما را در حضور مدیر عامل موتورولا باب گالوین مطرح نمود؛ گالوین با تشخیص ژرفنگری بیل اسمیت او را به بسط تئوری ششسیگما ترغیب نمود. فرایندگرایی به مجموعه برنامه ششسیگما در پانزده ژانویه 1987 به صورت رسمی توسط باب گالوین در موتورولا معرفی و رسیدن به سطح کیفیت ششسیگما به عنوان یک هدف راهبردی پنجساله تعیین گردید. در سال 1988 نیز، دانشگاه موتورولا و آکادمی ششسیگما به ریاست مایکل هری تاسیس گردیدند و در همان سال شرکت موتورولا موفق به دریافت جایزه ملی کیفیت مالکوم بالدریج گردید. در خلال پیادهسازی ششسیگما در موتورولا مایکل هری دریافت كه رسیدن به سطح ششسیگما تنها با بکارگیری تکنیکهایی نظیر طراحی نیرومند و طراحی برای ششسیگما امکانپذیر است. آنچه كمپانی موتورولا بدان پرداخت را میتوان یك نوع مهندسی مجدد در مدیریت كیفیت جامع دانست كه نهایتا به طرح روششناسی ششسیگما منجر گردید. ضرورتی كه این كمپانی را به سمت روش جدید كشانید این بود كه در فضای پیچیده و بسیار رقابتی كسبوكار دیگر نمیتوان صرفا با تفكر خطای صفر و برخی راهكارهای عملیاتی به موفقیت رسید؛ قواعد جدید بازی حكم میكند كه سازمان هدفگیری مشخص و دقیقی برای كاهش خطا با ابزارهایی داشته باشد كه طبق برنامه و ساختار، حصول هدف را تضمین میكنند و نتیجه اثربخش این رویكرد به صورت مستقیم و قابل اندازهگیری به ارتقا سطح سازمان در فضای رقابتی بینجامد.
در كنار این، عمیق شدن در تعالیم بنیادین ششسیگما بهرهگیری این روش از تلفیق نظریات مدیریتی دمینگ و جوران و تکنیک های آماری شوهارت را نیز بوضوح آشکار مینماید.
مدیریت کیفیت طی چند دهه (از نیمه قرن بیستم تا امروز) با ارائه تفکر بهبود برپایه حرکت به سمت نقص صفر، دنیای کسب و کار را متحول کرده است. در دهه 50 مفاهیم و الگوهای کنترل کیفیت در شرکت ها مطرح شد و در دهه 1960 کنترل کیفیت جامع ظهور کرد. در حدود دهه های 70 تا 90 تحولات مهمی در کیفیت جامع رخ داد که این تحولات با نیازها و الزامات کسب و کار همراه بود. نام و ایده آغازین شش سیگما به بیل اسمیت نسبت داده می شود. وی که در دهه 70 و 80 میلادی به عنوان مهندس ارشد کیفیت و قابلیت اطمینان در شرکت موتورولا به فعالیت مشغول بود، اکنون پدر شش سیگما نام دارد. بیل اسمیت با مشاهده افزایش نرخ خطا در نتیجه افزایش پیچیدگی محصولات و اضافه شدن بر تعداد قطعات آنها، با تلفیق مفاهیم قابلیت اطمینان و تکنیک های مهندسی کیفیت، ایده آغازین شش سیگما را به باب گالوین، مدیر عامل شرکت عرضه کرد و او نیز نظر اسمیت را پذیرفت.
مدیریت