خودپنداري ” يا مفهوم ازخود هنگام تولد آغازمي شود ودردوران رشد ومراحل آن شكل مي گيرد. اينكه كودك سرانجام چگونه احساسي درباره خود پيدامي كند، نتيجه تماس ها و تجربه هاي مختلف او با ديگر محيط است . اگر بيشتر اين تماس ها وتجربه ها مطلوب باشند ، كودك احساس خوبي دربره خود پيدا مي كند . اگر كودك مورد محبت قرار گيرد واز او مراقبت به عمل آيد ومحيطي محرك وبرانگيزاننده برايش تدارك ديده شود ونيز اگر مورد غفلت قرارنگيرد ويا بيش از حد تنها گذاشته نشود، سرزنش نشود وبا خشونت وسختي محدود نگردد، بي ترديد شروع به رشد مي كند اگر چنانچه ، مجموعه ا ي از پاسخ هاي منفي را از ديگران ومحيطش در خود ذخيره نمايد ، به اين باور خواهد رسيد كه اشكالي در او وجود دارد وممكن است تصويري نادرست وناپايدار از خود پيداكند وبه قابليت ها واستعداد هاي خود به ديده ترديد بنگرد.
با اين مقدمه مي توان نگرش ها وباورهايي درست و نادرست را درمورد يك نظام ، يك ويژگي ويك عملكرد به وجود آورد. واقعيتي مستند است كه آموزش وپرورش پيش از دبستان در جامعه ما از زمان رويش ودر طول دوره حياتش تصويري مخدوش ومظلوم از خود پيداكرده است ومتأسفانه هنوزبه جايگاه ومنزلت واقعي خود- به رغم كارآيي بسيار خوب اين دوره ازآموزش ها – دست نيافته است