علاقه به مطالعة كتاب كه ريشه در حس كنجكاوي انسان دارد امري فطري و هماهنگ با انگيزههاي دروني افراد است و كم و بيش در تمام كودكان وجود دارد كودكان در صورتي كه در خانوادهاي با هر موقعيت فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي باشند حداقل به تماشاي تصوير كتاب علاقه دارند اگر چه اين امر ميتواند سرآغاز علاقه به مطالعة كتاب در بزرگسالي شود اما به مرور زمان با توجه به موقعيت خانواده اين علاقه در دو جهت مختلف شكل ميگيرد در عدهاي نگرش مثبت به كتاب رشد كرده و علاقه آنها روز به روز بيشتر ميشود تا آنجا كه طبق برنامة منظم و دقيق مطالعة كتاب را در برنامه روزانه خود جاي ميدهند و در عدهاي نگرش منفي ايجاد ميگردد و آنچنان از كتاب گريزان ميشوند كه كتابهاي درسي را ميز براي كسب حداقل نمره قبولي مطالعه ميكنند و با كتابهاي ديگر هيچ رابطة دوستي و نزديكي ندارند از دلايل عدم استفاده از مطالعه را ميتوان گفت در كشور ما هنوز هيچ اقدام جدي در اين زمينه صورت نگرفته است دليل اصلي اين بيتوجهي را ميتوان در اين ديد كه مطالعه هنوز در ايران يك موضوع جدي تلقي نشده و نياز به مطالعه هنوز براي مردم يك نياز واقعي به حساب نميآيد.
نظر به اينكه گرايش و انگيزه به مطالعه در خانواده و از دوران كودكي شكل ميگيرد قطعاً براي يافتن علت اصلي ابتدا بايد سراغ خانواده و سپس به دنبال عوامل ديگر رفت كه به نوبة خود داراي اهميت ويژهاي هستند به همين دليل به عنوان يك معلم كه ميتواند در تشويق دانشآموزان به مطالعه مؤثر باشد تحقيقي را در زمينة تاثير مطالعات غير درسي در كمك به تحصيلي دانشآموزان دورة ابتدائي، موضوع پژوهش قرار داده تا قدم كوچكي در راه تعالي بخشيدن فرهنگ مطالعه در ميان آيندهسازان كشور برداشته شود.