مرحله بلوغ هم از جهت زیست شناختی و هم از نظر تکلیف شرعی [1]، نقطه عطفی در زندگی نوجوان است. برخی از علمای تربیت و روانشناسی و جامعه شناسی، این مرحله را پیچیده ترین مراحل زندگی یک مسلمان می دانند. به نظر شما چگونه می توان به این مسأله نگریست؟
آیت اللّه فضل اللّه : اسلام وقتی که با انسان روبه رو می شود، بر این مسأله تأکید می کند که در وجود انسان و در درون شخصیت او عناصر و ریشه های ناآرامی و پریشان خاطری وجود دارد. آنجا که خداوند برای ما از آدم به عنوان نمونه «انسان» چنین سخن می گوید: «و لقد عهدنا الی آدم فنسی و لم نجد له عزما»[2] «و به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم ولی آن را فراموش کرد و برای او عزمی [استوار] نیافتیم.» در اینجا سخن از آدم است. همان نمونه انسان، که اراده استواری ندارد. زیرا به قول قرآن کریم «خلق الانسان من عجل. ساریکم آیاتی فلا تستعجلون»[3] «انسان از شتاب آفریده شده است. به زودی آیاتم را به شما نشان می دهم. پس [عذاب را ] به شتاب از من مخواهید.» و «و کان الانسان عجولاً»[4] «و انسان همواره شتابزده است.» و «خلق الانسان ضعیفا»[5] «و انسان ناتوان آفریده شده است.» و «اللّه الذی خلقکم من ضعف»[6] «خدا آن کس است که شما را ابتدا ناتوان آفرید.» و «وما ابری ءُ نفسی انّ النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربّی»[7] «من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس قطعا به بدی امر می کند مگر کسی را که خدا رحم کند، زیرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.»
و به این ترتیب در بسیاری از آیات قرآن ملاحظه می کنیم که بر این نکته تأکید شده است که انسان هنگامی که آفریده شد، سراپا توان و قدرت خلق نشد بلکه عناصری از ضعف نیز در درون شخصیت او وجود دارد.
وقتی عناصر ضعف را می کاویم، می نگریم که این عناصر در عمق شخصیت انسان جا دارد. چنان که می دانیم کاربرد ایجابی غرایز در شخصیت انسان موجب استمرار حیات انسانی می شود. همچنین کاربرد سلبی عنصر غریزه و جهت گیری انحرافی آن بر حیات انسانی طغیان می کند و توازن آن را به هم می زند. بنابراین انسان در بین این دو خط قرار دارد. خط ایجابی غریزه و خط سلبی آن. خداوند سبحان عقل را عنصری از عناصر درونی فعالیت انسان در مسیر زندگی قرار داده است که به یاری اراده می تواند تعادل و هماهنگی ابعاد وجودی انسان را برآورده کند.