كشورهاي پيشرفته همزمان با دگرگوني برنامه ها، مواد آموزشي و روشهاي تدريس، بدنبال تغيير بنيادي نظام امتحاني و سنجش و هماهنگ كردن آن با اهداف آموزشي هستند و بخش بزرگي از وقت و كوشش نظام آموزشي، جهت تدارك ابزار و شيوههاي ارزشيابي معتبر، متناسب با نظريه هاي تعليم و تربيت صرف گرديده است (خلخالي، 1375).
مطالعات متعدد نشان مي دهد كه بيشتر سوالهاي معلم ساخته تنها اختصاص به يادآوري اطلاعات بسيار جزئي و خاص دارد، بنابراين سوالاتي كه معلمان بكار ميبرند با هدفهاي اصلي تدريس، آنان هماهنگ نيست (هومن، 1371).
از طرفي بايد در نظر داشت كه ارزشيابي آموزشي در كشور ما، فعاليتي است، نسبتاً ناشناخته كه به تازگي وارد نظام آموزشي گرديده است، به همين دليل بسياري از افراد آن را با ارزشيابي معلم، مدير، دانش آموز يا اندازه گيري و سنجش اشتباه مي كنند. در حالي كه هدف ارزشيابي آموزشي نه معلم، نه مدير، نه شاگرد است بلكه هدف اصلي آن تعيين اثرات برنامه آموزش و دگرگونيهايي كه براثر آموزش در شاگردان بوجود آمده است (هومن، 1375).