توجه به معنی لغوی الفاظی که در
شرع یا عرف مثلا معنی خاصی پیدا کرده است بصیرت بیشتری برای درک صحیح آن معنی خاص
بوجود میآورد، به طور مثال اگر بدانیم که لفظ دین در لغت به معنی تسلیم، عادت،
عبادت، طاعت، خواری، حساب، قهر و غلبه، پادشاهی، حکم، تدبیر، توحید، پارسایی، قضاء
و غیره میباشد از دین اسلام یا دین موسی یا مسیح، معنی کاملتر و جامعتری را میفهمیم
تا این که فقط بدانیم دین مجموعۀ حقایق و احکامی است که بر پیغمبری وحی شده است.
همچنین لفظ فسق را میدانیم که در
قرآن و حدیث هم در کفر و هم در مطلق گناه بکار رفته است ولی وقتی دانستیم معنی
اصلی کلمه «بیرون آمدن خرمای تازه از پوستش» میباشد حتی راغب در مفرداتش میگوید
«در کلام عرب فاسق هیچگاه در وصف انسان نیامده است».
بدیهی است با دانستن معنی لغوی
فسق روشنتر و بهتر درک میکنیم که گناهکار یا کافر با خروج از حکم شرع، و مقتضای
فطرت، در حقیقت از لباس انسانیت و شعار آدمیت بیرون رفته است. پس چنین نیست که
استعمال فاسق در گناهکار حقیقت و در کافر مجاز باشد یا بر عکس، بنابراین لازم است
نخست به معنی لغوی وحی توجه کنیم:
معانیای که کتب لغت برای وحی
آوردهاند عبارت است از: اشاره کردن، قاصدی فرستادن، در نهان با کسی سخن گفتن،
چیزی را به کسی القا کردن تا آن را بداند، کاری به شتاب کردن، الهام، کتابت و غیره
و گفتهاند بعداً در آنچه خداوند به پیغمبران القاء میکند غلبه یافته است.