آيا بايد پرسيد: "انتظار بشر از دين چيست؟” يا: "انتظار دين از بشر چيست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش "انتظار بشر از دين چيست؟” و "انتظار دين از بشر چيست؟” مانعةالجمع نيستند، تا سؤال كنيم كه كداميك از آن دو را بايد پرسيد .هر دو پرسش پرسيدنياند و ميتوان آنها را با هم پرسيد.
در همين جا و قبل از اين كه به جواب ساير سؤالات بپردازم، تذكار اين نكته را لازم ميبينم كه، با توجه به اين كه همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور "دين” ميچرخد، ضرورت دارد كه مراد از لفظ "دين” را تعيين كنيم .قصد ندارم كه دين را تعريف كنم، كه، از سويي، كاري است بسيار دشوار، بل مُحال، و، از سوي ديگر، كاري است غيرضروري، بيفايده، و حتي بيمعنا .اما عدول از تعريف دين، هر وجهي داشته باشد، به هيچ روي، ما را مُجاز نميدارد كه مراد خود را از لفظ "دين” تعيين نكنيم؛ چرا كه اين كار دوم، يعني تعيين مراد، اگر صورت نپذيرد گفتوگو و دادوستد فكري ما در فضايي غبارآلود و مِهگرفته انجام ميگيرد، كه در آن نه هيچ اختلافِنظرِ ظاهرياي دلالت بر اختلافنظرِ واقعي دارد و نه هيچ اتفاقنظرِ ظاهرياي دال بر اتفاقنظرِ واقعي است؛ يعني اصلاً گفتوگو و دادوستدي در ميان نيست.
مراد من از "دين”، در جوابهايي كه به سؤالات شما ميدهم، مجموعه تعاليم و احكامي است كه، بنا بر ادعايِ آورنده آن احكام و تعاليم و پيروان او، حاصل ذهن بشر نيست، بلكه، برعكس، داراي منشأ الهي است، خواه وَحياني باشد (مانند اسلام) و خواه عرفاني (مانند آيين بودا) .بدين قرار، فيالمثل، كمونيزم، ليبراليزم، و امانيزم كه گاهي "دين” خوانده ميشوند، با توجه به خاستگاه و گرايشهايشان و اين كه چيزي بيش از دستاورد فكر بشر نيستند، در مواضعه و اصطلاح ما "دين” ناميده نميشوند