نهضت مردم ايران به رهبري روحانيت در واقعه تنباكو از درخشانترين صفحات تاريخ سياسي معاصر ايران به شمار ميرود و بيشتر مشروطه نويسان به دو جهت آن را مبداء و پيش درآمد انقلاب مشروطيت شمردهاند:
اولي اينكه مردم تا آن زمان مرعوب دولت بودند و خود را در مقابل اقتدارات دولت استبدادي و شاه زبون و ناتوان تصور مي كردند ولي به واسطة كاميابي در انقلاب انحصار تنباكو جرأت و جسارت پيدا كرده و فهميدند در مقابل ارادة شاه و دولت مي توان پايداري كرد و با يك قيام عمومي ممكن است منافع خود را حفظ كنند و شاه را كه صاحب اختيار كل و حاكم بر تقديرات ملت است، مجبور به تسليم نمايند و اين فكر و انديشه، تخمي از كاميابي در دلها كاشت و در مقابل تسليم و رضا در پيشگاه زور و قلدوري ، روح مقاومت و پايداري به وجود آورد. و دوم اينكه چون اين نهضت عمومي بنا بر احكام علماي روحاني در سر تا سر ايران بر پا شد و با كاميابي آنها خاتمه يافت اقتدار زيادي نصيب آنان گرديد و شاه و درباريان كه شكست خورده از اين مبارزه بيرون آمدند