در سال 1939، سالي كه فرانسه به اشغال نازيها درآمد و اروپا در گرداب جنگ فروافتاد، يك كارگران جوان آمريكايي فيلمي ساخت كه ماهيت سينما را دگرگون كرد. اُرسُن وِلز 6 مارس 1915، در كنوشاويسكانسين، در خانوادهاي موفق و خوشفكر كه هنر و تكنولوژي در آن موروثي بود متولد شد. پدرش، ريچارد هدولز، مخترع، صنعتگر و هتلدار بود؛ مادرش، بئاترين آيوزولز، پيانيستي خوشنام بود. از همان زمان طفوليت ولز، محيط خانوادگياش محل رفت و آمد هنرمندان و روشنفكران، بازيگران، نقاشان، نويسندگان، موسيقدانان بود كه با والدينش روابطي دوستانه داشتند. ارسن ولز در24سالگي تجربة گستردهاي در تأتر و نمايشهاي راديويي پشت سرگذاشت ولز چند فيلم كوتاه در ارتباط با نمايشهاي تئاتر خود (از جمله جانسنِ پر دردسر، 1938) نيز ساخته بود، اما هرگز صحنهي مجهز به صدا را به چشم نديده بود. بنا بود نخستين فيلم بلند اين قرارداد اقتباسي از رمان دلِ تاريكي اثر جوزف كانراد باشد، و ولز قصد داشت در آن از دوربين ذهنيِ نقطه ديد يك راوي (كه دوربين نيز در داستان نقش دارد) استفاده كند، اما به علت مشكلات فني، هزينهي بالاتر از برآورد و مشكلات ديگر، از جمله آغاز جنگ در اروپا و ممنوعالفيلم شدن بازيگرِ زنِ آن، ساختن اين فيلم به تعويق افتاد. لذا ولز فيلمنامهيي را كه خود با همكاري هرمن ج. منكيه ويچ (1953-1898) دربارهي زندگي و شخصيت مردي بزرگ و اهل عمل نوشته بود، به دست گرفت. در فيلمنامهي اوليهي ولز – منكيه ويچ نام فيلم امريكايي بود، اما درهنگام تقطيع فيلنامه (دكوپاژ) به همشهري كِين (1941) تغيير كرد: زندگينامهيي رمزآميز از نيرومندترين ناشر مطبوعاتي امريكا، ويليام راندلف هرست.