دريافتن اينكه يك شوخي خنده دار است يا نيست كار ساده ايست. يا به آن مي خنديد يا نمي خنديد. اين يك واكنشي آني ست. شوخي ها مي توانند چيزهاي زيادي را دوباره آدمهايي كه آنها را تعريف مي كنند و همين طور آدمهايي كه به آنها مي خنديد آشكار كنند. به نظر فرويد شوخي مثل روياست. زيرا بيانگر عناصر نادلپذيري است كه معمولآً از ورودشان به خرد آگاهي آدمها دوري مي كند. به ندرت پيش مي آيد كه يك بازيگر كمدي از سر لودگي گذر كند و به دليل احساسي كه در شوخي اش نهفته است شناخته شود. مي توان شخصيت دلقك در نمايشنامه شاه لير را مثال زد كه حقيقت را در قالب شوخي به زبان مي آورد. هيچ كسي كمدينها را جدي نمي گيرد. در موارد نادري كه كمدنيها نقشي با احساس وجدي را ايفا مي كنند اغلب بسيار خوب ظاهر مي شوند، چون مهارت و حس زمان بندي آنها چنان خوب است كه حتي در يك درام هم بخوبي يك اثر كمدي نتيجه مي دهد. مثل جري لوئيس در فيلم سلطان كمدي (مارتين اسكورليزي) ايده هاي يك شوخي صريح و بي پرده اند. يك شوخي گذشته از اينكه با چه دشواري آراسته شده پنداشت. بازيگر كمدي ميزان جديت انديشه هايش را پنهان نگه مي دارد.
كمدي حالت ستيزه جويانه ندارد. زيرا موقعيتي را در هم مي ريد و سبب رهايي از تنشي مي شود. امام درام در سوي ديگر، ستيزه جويانه است زيرا بر مشكلات متمركز مي شود و تنشي ايجاد مي كند.
در مورد وودي آلن اين مايه مسرت است كه او كمديني است با انديشه هايي جدي و در همان حال كه تنش مي آفريند. ما را به خنده نيز وا مي دارد.