كلمه"تاريخ"بر وزن"تعريف"مصدر و به معناى شناختن حوادث و علت و زمانپديد آمدن آن است، و اصطلاحا به معناى باستانشناسى و طبقات الارض نيز استعمال مىشود، و گفتار ما در معناى لغوى آن يعنى تاريخ نقلى است و تاريخ نقلى عبارت است از ضبطحوادث كلى و جزئى، و نيز نقل آن و گفتگو پيرامون آن.
بايد دانست كه بشر از قديمترين عهد زندگى و زمان وجودش در زمين به ضبط حوادثاهميت مىداده، و تا آنجا كه ما مىدانيم در هر عصرى از اعصار عدهاى ديگر هميا به ذهن مىسپردهاند، و يا يادداشت نموده و يا كتاب تاليف مىكردهاند، و عدهاى ديگر همآنچه را كه آنان ضبط كرده بودند دستبه دست مىگرداندند، و پيوسته انسان در جهاتمختلف زندگى خود از تاريخ استفاده مىكرده، يا در طرز تشكيل اجتماع از تاريخ الگو برمىگزيده، و يا از سرگذشت گذشتگان عبرت مىگرفته، و يا داستانسرائى مىكرده، و يا با نقل آن شوخى و تفريح مىكرده، و يا در مسائل سياسى، اقتصادى، صنعتى و يا غير آن مورداستفاده قرار مىدادهاند.
ليكن فن تاريخ با اين همه شرافت و منافع كه دارد، همواره ملعبه دو عامل فساد بوده، واز اين به بعد هم خواهد بود، و اين دو عامل تاريخ را از صحت طبع، و صدق بيان به سوى باطلو دروغ منحرف كرده است.