بخش اول: پيدايش تصور ناسازگاري علم و دين
از بحران هاي خطرناك فكري و عقيدتي نسل جديد، تصور ناسازگاري دين و دانش است. كارگزاران اين انديشهي موهوم، مردم و بخصوص نسل جوان را با آب و تاب فراوان به كنار گذاشتن اعتقادات و آداب ديني و بي اعتنايي و بي بند و باري نسبت به مسائل مذهبي فرا خوانند و چنين مي پندارند كه وقتي جامعه مي تواند در دانش و تمدن پيشرفت كند كه دست از عقايد ديني برداشته و مباني مذهبي را در هم بشكند.
بخش دوم: معناي علم و دين
علم به اصطلاح جديد خود عبارت از درك قانوني است كه براساس تجربه و مشاهده حسي بدست آمده باشد، گر چه در معناي گذشته اش هر نوع واقع بيني و جهان شناسي بود كه از راههاي گوناگون به دست آيد و شامل مسائل غير حسي و نيز اجتماعي و اخلاقي و حقوقي هم مي گرديد، اما در همين معناي خاص جديد هم، علم يكي از بزرگترين مسائل و روشنترين راهها براي ايمان پايدار و ريشه دار به خداي حكيم و جهان آفرين است، چه شناخت جهان هر چه اصولي تر باشد آنچنان كه يقين بيشتري ايجاد كند، بهتر مي تواند، نظم و هماهنگي و استحكام و آراستگي جهان را معرفي كند و به سوي خداي بينا و بصير و مدبر رهنمون باشد. بنابراين، بزرگترين راهنماي ايمان به خدا همين علوم طبيعي و تجربي است. با وجود اين، گاهي با كمال تأسف از دين چنين تعبير مي كنند دين يك سلسله مطالبي است كه با عقل و منطق قابل توجيه و سازگار نيست و به قول نهرو يكي از استادان اروپايي خود نقل مي كند: دين عبارت از ايمان داشتن به مطالبي است كه علم از پذيرش آنها خودداري مي كند.