بيان مسئله
بسیاری از دانش آموزان نمی توانند رفتارشان را کنترل کنند. بسیاری از دانش آموزانی که به حد کافی رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده اند، ممکن است حواسشان پرت شود، ممکن است توانایی های شناختی و مهارت های کلامی شان زیاد نباشد. این دانش آموزان خیلی ساده، نمی توانند در مدت طولانی تکانه های خود را کنترل کنند. وقتی این بچه ها به حد کافی رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده باشند، نمی توانند رفتارشان را کنترل کنند. وقتی این دانش آموزان هنوز درست رفتار کردن را نیاموخته باشند، دبيرانشان باید در نقش راهنمای آنها ظاهر شوند تا آنان مسوولیت رفتار نادرست خود را به عهده بگیرند و در ضمن رفتارها و مهارت های اجتماعی سالم تر را نیز به آنها آموزش دهند. درخصوص بهبود رفتار این دسته از دانش آموزان، اغلب دبيران معتقدند باید با به کارگیری تقویت مثبت بر رفتارهای متناسب این دانش آموزان بیفزایند. تقویت مثبت رفتار متناسب زمانی مصداق پیدا می نماید که پس از دادن محرک، دانش آموز رفتاری را به نمایش بگذارد که در آینده آن رفتار را بیشتر تکرار کنند. این نوع تقویت از آن رو موثر است که دانش آموزان را به امتیاز بالاتری سوق می دهد و در مواقعی به آنها امتیازی می دهد. تقویت منفی این دانش آموزان نیز به این معناست که وقتی دانش آموز کار درستی انجام می دهد، دبير او را از کار یا وظیفه ای معاف می نماید. تقویت منفی نیز باعث افزایش رفتار متناسب می گردد زیرا دانش آموز را از انجام کاری که ناخوشایند است، معاف می نماید. پس دبيران باید این نکته را در نظر بگیرند که هم تقویت مثبت و هم تقویت منفی، هر دو می توانند رفتار مناسب را افزایش دهند و نقش مهمی در بهبود رفتار دانش آموزان مشکل دار دارد. دبيران نیروی مقابله با خشونت دانش آموزان دبيرانی که مدرس دانش آموز بدرفتار و کودکان و نوجوانانی هستند که با اختلالات عاطفی متعدد مواجه اند، با مشکلات زیادی روبه رو می شوند. بدرفتاری دانش آموزان تحت تاثیر عوامل گوناگونی صورت می گیرد، اما به هر حال شرایط ایجاب می نماید که دبيران به شکلی موثر با این بدرفتاری ها برخورد و در هر مورد تصمیم گیری کنند. اما هر یک از این تصمیمات برای دانش آموزان و دبيران عواقب و پیامدهایی دارد که روی روابط آینده میان دبير با دانش آموز و افراد خانواده او تاثیر می گذارد.
توصيف وضعيت موجود
اينجانب هنرآموز رشته گردشگری مدت 24 سال است که در آموزش و پرورش در حال خدمت می باشم و از این مدت 20 سال را افتخار تدریس به هنرجویان و دانش آموزان این مرز و بوم را داشته ام. بنده در رشته جغرافیای سیاسی مدرک کارشناسی ارشد دارم و مدت 5 سال است که در رشته گردشگری مشغول تدریس می باشم. از این میان سه سال است که در هنرستان …..در خدمت دانش آموزان می باشم. هنرستان کار و دانش دخترانه …. دارای 11 کلاس,.5 کلاس سوم و شش کلاس سوم, 191 دانش آموزمی باشد که دارای پایه های دوم و سوم رشته های نگارگری, خیاطی, تصویرسازی, اداری,گردشگری و معماری است. این هنرستان دارای 16 هنرآموز , 9 دبیر و 12 نفر کادر اجرایی می باشد که در سال72 تاسیس شده و دولتی و ثابت صبح است. . اوايل سال تحصيلی بود که هر جلسه به کلاس پایه سوم گردشگری وارد می شدم، مي ديدم توسط نماينده ی کلاس اسامي يک سری از دانش آموزان بر روی تخته نوشته شده است. وقتی که رفتار آنها را زير نظر داشتم ديدم که بعضي از آنها مي خواهند قدرت بدنی خود را به ساير بچه ها، نشان داده و قلدری کنند و براي ديگر دانش آموزان مزاحمت ايجاد مي نمودند. همچنين هميشه مي ديدم دو نفر از رديف آخر کلاس موقعي که از نظر آنها من متوجه نبودم سر خود را پايين انداخته و مشغول يک کاری هستند. برای متوجه نمودن آنها به تدريس و اشتباه خود از برنامه ی انضباطي ده مرحله ای مانند استفاده از الگوسازی مثبت و سئوال نمودن(هوک، پيتر، و واس، اندی،2004) سعي نمودم آنها را به انتخاب رفتار مناسب هدايت نمايم ولي آنها باز هم به کار خود ادامه مي دادند تا اينکه مجبور شدم جهت بررسي موضوع به آنها در کلاس نزديک شوم. مشاهده کردم که روی صندلي خود عکسي را کشيده و کتابي غير از کتاب گردشگری در دست دارند در ابتدا ناراحت شدم ولي سريعاً خودم را کنترل نموده و بر نقاشي زيبايي که کشيده بودند آفرين گفته و گفتم به جای اين، تصوير يک گل را مي کشيديد. در جواب گفتند « برايمان فرقي نمي کند فقط منتظر بوديم يک نفر بياييد و به ما به خاطر نقاشي هايي زيبايي که مي کشيم آفرين بگويد ». علاوه بر موارد مذکور هر جلسه که درس جلسه ی قبلي را سئوال مي کردم هيچکدام از بچه ها به غير از تعدادی اصلاً درس را آماده نمي کردند. بي حال و بدون انگيزه مي ديدم که در کلاس اينجانب حضور دارند. موقعي که پرسيدم چرا درس را آماده نکرده ايد با اعتراض شديد بچه ها روبرو شدم و اين طور به سئوال من پاسخ دادند « شما تمرین نمی کنید هنرآموزان ما در سال های گذشته تمامی سئوال ها را مي گفتند، روش تدريس شما خوب است ولی ما به سئوال گفتن عادت کرده ايم با توضيح دادن درس، خودتان و ما را خسته نکنيد ». و بعنوان نمونه دفتر سال هاي پيش را برايم آورده بودند که پر از سئوال بود. وقتي از آنها پرسيدم چگونه تدريس کنم همگي گفتند «سئوالات هر پاراگراف را سطر به سطر در کلاس مطرح کرده و بعد از بين آنها مهم ها را نيز مشخص کنيد و ديگر توضيح دادن درس لازم نيست» دانش آموزان جهت نشان دادن مخالفت خود با روش تدريس اينجانب با ايجاد بي نظمي، نظم کلاس را بهم ريخته و کنترل کلاس برايم مشکل مي شد. تا اينکه تصميم گرفتم با نفوذ در قلب بچه ها ببينم آنها غير از مشکل طرح سئوال چه مشکل ديگري با اينجانب دارند که اينگونه نظم کلاس را بهم ريخته اند. بنابراين با توجه به اطلاعاتي که از طريق نظرخواهی از دانش آموزان، مشاهده ی رفتار آنها و مشاهدات كلاس درس اينجانب توسط مديريت و معاونت محترم جمع آوری کرده بودم به اين نتيجه رسيدم که علاوه بر الگوپذيری نادرست، مشکل کلاس را مي توان در چند مورد خلاصه نمود. مشکل اول مربوط به گروهي بود که قدرت نمايي مي کردند و دو نفري که در کلاس به نقاشي کشيدن مشغول مي شدند. دو نفر مذکور در علت ضعف درسي خود معلمين سال گذشته را مسئول مي دانستند از طريق مشاهدات کلاسي و نظر خواهي مشخص شده بود که اين افراد بر خلاف علايق و مهارت هايشان در کلاس گردشگری حضور داشته و در بقيه دروس نيز ضعيف هستند. در هر دو مورد دانش آموزان مذکور از طريق قدرت نمايي، ايجاد درگيری و رسم نقاشي در کلاس مشکل بوجود آورده بودند. مشکل دوم عادت به طرح سئوال از سوی هنرآموز بود که اين مشکل، مشکل کل کلاس به حساب مي آمد. مشکل سوم، طبق اظهارات خودشان وقت، قدرت و حوصله ی حفظ مطالب را نداشتند. مشکل چهارم، داشتن استرس موقع پرسش و پاسخ کلاسي بود. بنابراين به اين فکر افتادم که چگونه مي توان با تغيير رفتارهای نامطلوب دانش آموزان روابط عاطفي بين دانش آموزان را بهبود بخشيد؟ و چگونه مي توان با تامين بهداشت رواني دانش آموزان، کلاس را کنترل نموده و آموزش دروس گردشگری را نيز بهبود بخشيد؟