چکیده :
اينجانب … شهرستان نهاوند در اقدام پژوهي فوق در پي يافتن اين راهكار بودم كه چگونه می توانم انگیزه وعلاقه ی دانش آموزان آموزشگاه و مخصوصا معصومه .. را جهت شرکت در نماز جماعت مدرسه افزایش دهم ؟ با توجه به مراحلی که اجراکردم و براساس مشاهداتم ازوضعیت روحی دانش آموزان وحضورشان در نماز، به این نتایج دست یافتم: دانش آموزان بدون اکراه ، در وقت مقرر اقدام به گرفتن وضوکرده و برای نماز آماده می شوند. آنان بدون کمرویی ،اشکالاتی را که با آن مواجه می شوند ، می پرسند میزان مشارکتشان در آماده کردن محل نماز ،نشان از علاقه ی آنان دارد شمارش دانش آموزان در هنگام نماز خواندن نشان از افزایش تعداد شرکت کنندگان دارد. مخصوصا مهمترین هدفم که علاقه مند کردن معصومه دانش آموزی که هم مشکل فقدان مادر و هم از دست دادن یک پایش در اثر تصادف وی را از شرکت در فعالیت های گروهی مثل نماز جماعت باز می داشت انجام شده بود. تمام همکاران در این پژوهش بیان نمودند که این موفقیت بر اساس کارهایی بوده که با هم انجام داده بودیم خوشحال بودند ومرا تشویق به ادامه ی کارها یی نظیر این کار نمودند ودرخواست کردند نسخه ای از کارم را در اختیار شان قرار دهم . . با تلاش مداومی که در طول حدود 4 ماه داشتم ، توانستم با کمک همکارانم با گرد آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها اقداماتی انجام دهم که نتیجه ی آنان به این شرح است : 1- اشکالات نماز وشرایط برگزاری نماز جماعت دانش آموزان به طور کامل رفع شده است . 2- دانش آموزان با اشتیاق واز روی اختیار هر روز خودشان مقدمات برگزاری نماز را مهیا می کنند. 3- گفته های والدین آنها واشتیاق و رفتارشان ، نشان می دهد که نسبت به خواندن نماز علاقمندی نشان داده وچنان چه این روش در سالها ی بعد پیگیری شود ،این امر بیشتر ملکة وجود آنان خواهد شد .
توصيف وضعيت موجود
اینجانب …. مجتمع … شهرستان … هستم. بنده حدود … سال است که در آموزش و پرورش در حال خدمت هستم. در سال های گذشته سمت های مختلفی در آموزش و پرورش داشتم از جمله چند سال دبیر … بودم و همچنین …. سالی در شهر …. بودم. در آموزشگاه فوق بعضي این دانش آموزان با انگیزه زيادي در نماز جماعت مدرسه شرکت نمی کنند ، برخی از آن ها در زمان برگزاری نماز در کلاس می مانند یا در گوشه ای ازحیاط مدرسه به بازی مشغول می شوند ، برخی دیگر بدون وضو درنماز حاضر می شوند ، بیشتر آن ها درحین برگزاری نماز جماعت با یکدیگر صحبت می کنند ، عده ای از آن ها مهر یکدیگر را به کناری می اندازند ، برخی با یکدیگر شوخی کرده وبا صدای بلند می خندند ، حتی دربعضی موارد باهم شوخی یا دعوا نیز می کردند ولی مهم ترین مسئله ای که توجه مرا به خود معطوف نموده بود مسئله دانش آموزی به نام معصومه موسیوند بود. وی در پایه ششم مشغول تحصیل بود و مشکلات فراوانی داشت. این دانش آموز بر اثر تصادف یک پایش را از دست داده بود و سه یا چهار سال از درس و مدرسه کناره گیری نموده بود. همچنین مادرش را نیز در این تصادف از دست داده بود و این موضوع تاثیر زیادی بر روی روحیه ایشان گذاشته بود. اضطراب و خجالت همواره در چهره معصومه هویدا بود. او در مشارکت های مدرسه مخصوصا نماز جماعت شرکت نمی کرد و اصلا نماز خواندن را بلد نبود و چون سنش نسبت به دیگر دانش آموزان بالا تر بود علاقه چندانی به شرکت در فعالیت های گروهی نداشت. با توجه به این که قبل ازشروع نماز دقایقی را جهت آموزش نماز و مقررات مربوطه اختصاص می دادم وهمچنین در خصوص فضایل نماز صحبت می کردم بازهم بیشتر بچه ها و مخصوصا معصومه نسبت به نماز بی توجه بوده و با بی میلی درنماز شرکت کرده ونظم نماز را برهم می زدند ؛ از این رو تصمیم گرفتم به طور علمی به رفع این مشکل بپردازم .