چکیده
یکی از درسهایی که در هر برنامه درسی دوره متوسطه مورد توجه خاص قرار میگیرد و همواره جایگاه مهمی برای آن قائل شده است، درسهای مختلف ریاضی بوده است. طی سالهای اخیر و با توجه به ناکارآمدی برنامهها و سیاستگذاریهای آموزش ریاضی در ایران، مدیران، برنامهریزان و سیاستگذاران آموزشی، دائماً در فکر طراحی و اجرای برنامهای جدید، جامع و فراگیر بودهاند تا شاید این مشکل تا حدودی مرتفع شود اما با بررسیِ روند تغییر برنامهها و کتابهای درسی، مشاهده میشود که تغییراتِ شتابزده، گاهی باعث ایجاد فراز و فرودها و ناهمگونیهایی در تصمیمگیریهای برنامهای شده است. در حقیقت، اِعمال این تغییرات، نه تنها مشکلات برنامههای پیشین را مرتفع نکرد، بلکه میتواند موجب مشکلات پیشبینی نشده دیگری شود. این مهم، میتواند موضوع بررسی موشکافانهتری باشد.
در دورههای مختلف، رویکردهای گوناگونی به آموزش شده و اهداف آموزشی مختلفی تدوینشده است و در بیشتر برنامههای درسی، بر اهمیت مباحث ریاضی تأکید میشود. اهدافی که به ضرورت گنجاندن ریاضی در برنامه درسی اشاره دارد، مسئولیت برنامهریزان آموزشی را برای تدوین سرفصلهای متناسب با نیازهای جامعه، سنگینتر میکند. در حوزه یادگیری سند برنامه درسی ملّی (1391)، بر ضرورت پرداختن به این امر و پذیرش مسئولیت آن، تأکید شده است:
ریاضیات و کاربردهای آن بخشی از زندگی روزانه و در جهت حل مشکلات زندگی در حوزههای مختلف به شمار میآید که دارای کاربردهای وسیع در فعالیتهای متفاوت انسانی است. ریاضیات، موجب تربیت افرادی خواهد شد که در برخورد با مسائل بتوانند بهطور منطقی استدلال کنند، قدرت تجزیه و انتزاع داشته باشند و درباره پدیدههای پیرامونی تئوریهای جامع بسازند. وجه مهم ریاضی توانمندسازی انسان برای توصیف دقیق موقعیتهای پیچیده، پیشبینی و کنترل وضعیتهای ممکن مادی طبیعی، اقتصادی، اجتماعی است؛ بنابراین، توانایی بهکارگیری ریاضی در حل مسائل روزمره و انتزاعی، از اهداف اساسی آموزش ریاضی میباشد.
اينجانب ……… مدت ………..سال است كه در آموزش و پرورش مشغول خدمت هستم. و هم اكنون دبير رياضي آموزشگاه ………. دوره ……. هستم. آنچه ذهن مرا را به خود مشغول کرده بود ، به شرح زیر است: در اوایل سال تحصیلی یاد شده، همواره رفتار دانشآموزان در زنگ ریاضی، توجه مرا به خود جلب میکرد. بدان معنا که در این زنگ، شاهد چهرههای درهم رفته و بی حوصلهی آنان بودم. بعضی از دانش آموزان در این زنگ با یکدیگر صحبت میکردند، برخی از آن ها بی مورد اجازهی بیرون رفتن از کلاس را میگرفتند، چند تا از دانشآموزان سرشان را روی میز خود گذاشته چرت می زدند یا سر مدادشان را می جویدند. گاهی اوقات کتاب ریاضیشان را نمیآوردند و هنگام انجام تمرینها، دائم در کلاس راه میرفتند. در واقع آن چه بیش از هر چیز مرا متعجّب میکرد، کم تحرکی و بی توجهی آنان نسبت به درس ریاضی بود.