انسان با توجه به پيچيدگيها و دشواريهاي زندگي جهت رسيدن به رشد و پيشرفت در جنبههاي گوناگون ميبايست از توانايي لازم و كافي جهت مقابله با موقعيتهاي دشوار زندگي و همچنين فراهم نمودن شرايط مناسب به منظور پيشرفت همه جانبه برخوردار باشد. بنابراين افراد موفق، تكامل يافته و داراي سلامت رواني كساني هستند كه توانايي و مهارت كافي را در برخورد با شرايط گوناگون زندگي دارند و همواره در صدد تغيير موقعيت خويش در جهت رشد و تكميل هستند. اين ويژگيها نشانگر برخورداري اينگونه افراد از مهارتهاي زندگي ميباشد. در حال كه افراد ناموفق و كساني كه به رشد و پيشرفت متعادل در جنبههاي گوناگون زندگي دست نيافتهاند از سلامت رواني كمتري برخوردارند و همچنين توانايي حل مؤثر مشكلات و مسائل زندگي را ندارند ميتوان گفت كه فاقد مهارتهاي زندگي كافي هستند. بدين ترتيب برخورداري از مهارتهاي زندگي و به كارگيري آن جهت دستيابي به رشد و كمال ميتواند بسياري از مشكلات، ناكاميها و ناهنجاريها را رفع نمايد و در عوض يك زندگي با نشاط، پرتلاش، رو به پيشرفت و كمال، مفيد و سازنده را به ارمغان آورد و چه بهتر است كه كسب اين مهارتها از دوران نوجواني آغاز گردد. با توجه به اينكه تحقيقات بسياري موضوع فوق را مورد تأييد قرار دادهاند و همچنين باور و اعتقاد پژوهشگر به اينكه لازمه موفقيت و تكامل همه جانبه در زندگي، برخورداري از سلامت رواني و آگاهي از شيوه صحيح و مناسب زندگي و در نتيجه سبك زندگي سالم ميباشد، به همين جهت، پژوهش حاضر به بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع كنترل نوجوانان پرداخته است.
در اين پژوهش به منظور بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت روان و منبع كنترل. كه به شيوه آزمايشي و طرح پيش آزمون- پس آزمون- با گروه كنترل انجام گرديد، چنين فرض شد كه آموزش مهارتهاي زندگي موجب افزايش يا بهبود سلامت روان و درونيتر شدن منبع كنترل در نوجوانان مي شود. به همين منظور از بين 191 دانش آموز دختر مقطع دبيرستان، 30 دانشآموز كه بالاترين نمرات را از پيش آزمون (پرسشنامه سلامت عمومي و پرسشنامه منبع كنترل) به دست آوردند، انتخاب شدند و به طور تصادفي به دو گروه آزمايشي و كنترل تقسيم گرديدند كه هر گروه شامل 15 دانش آموز بود.