اگر بخواهم، همان گونه كه هستم خود را بپذيرم، پس بايد به اين راضي باشم كه ديگران را نيز، همانطور كه هستند بپذيرم. ما هميشه ميخواهيم كه والدينمان را مثل خودمان بپذيريم و تاكنون نيز نتوانستهايم آنها را همانگونه كه هستند پذيرا باشيم. پذيرش، به خودمان و به ديگران اين توانايي را ميبخشد كه خودمان باشيم. اين خودخواهانه است كه براي ديگران سنجيده شود. ما ميتوانيم فقط براي خودمان بسنجيم. و حتي از اين پس، ميخواهيم كه آنها بيشتر شبيه راهنما باشند تا سنجش. هر چه بيشتر بتوانيم خود پذيري را تمرين كنيم، عادتهايي را كه نميتوانند براي ما مفيد باشند، راحتتر از بين ميبريم. و براي ما ساده است كه در فضايي عاشقانه پرورش يافته و تغيير كنيم.
من، قدرتم را ميطلبم و به آن سوي همة محدوديتها ميروم.
اعتياد
من خود را ميبخشم و آزاد مينمايم.
اعتياد، عادت عميق داشتن به چيزهايي است كه خارج از موجوديت من است. ميتوانم به انواع داروها، الكل، سكس و سيگار اعتياد داشته باشم؛ به سرزنش كردن، پيش داوري، بيماري، مقروض بودن، حقارت و بدگماني نيز معتاد باشم. اما از جهتي، ميتوانم به فراسوي همة اين عادتها نيز حركت كنم. اعتياد، قدرتم را تا حد يك عادت پليد يا يك ذات مقدس پيش ميبرد. من ميتوانم قدرتم را پس بگيرم. و اين، همان لحظة بازپس گرفتن قدرت است! من انتخاب ميكنم كه عادت مثبت خود را، كه زندگي اينجاست براي من، افزايش دهم. من ميخواهم خودم را ببخشم و شروع به حركت كنم. من، روحي جاودان دارم كه همواره با من است و اكنون اينجاست… با من. من، آرام و رهايم، و زيستي دوباره را به خاطر بياورم آنگونه كه عهادت كهنة غلط را از خود دور كنم و عاداتي تازه و روشن را تمرين كنم.
زندگي به من عشق ميورزد و من در امنيت هستم