و بعد، اينجانب مناسب ميدانم كه شمهاي كوتاه و قاصر در باب «ثقلين» تذكر دهم؛ نه از حيث مقامات غيبي و معنوي و عرفاني، كه قلم مثل مني عاجز است از جسارت در مرتبهاي كه عرفان آن بر تمام دايرة وجود، از ملك تا ملكوت اعلي و از آنجا تا لاهوت و آنچه در فهم من و تو نايد، سنگين و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگويم ممتنع است؛ و نه از آنچه بر بشريت گذشته است، از مهجور بودن از حقايق مقام والاي «ثقل اكبر» و «ثقل كبير» كه از هر چيز اكبر است جز ثقل اكبر كه اكبر مطلق است؛ و نه از آنچه گذشته است بر اين دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتيان بازيگر كه شمارش آن براي مثل مني ميسر نيست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلكه مناسب ديدم اشارهاي گذرا و بسيار كوتاه از آنچه بر اين دو ثقل گذشته است بنمايم.
شايد جملة لَنْ يفْتَرِقا حتّي يرِدا عَلَي الْحَوض اشاره باشد بر اينكه بعد از وجود مقدس رسولالله ـ صليالله عليه و آله و سلم ـ هرچه بر يكي از اين دو گذشته است بر ديگري گذشته است و مهجوريت هر يك مهجوريت ديگري است، تا آنگاه كه اين دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند.