گسست از سنت اقتدار و طرحى براى تاسيس نظم جديد بر
بنياد آموزههاى دين، ويژگى عمده تجدد اسلامى در حوزه فكر سياسى است، و هر پژوهنده
تاريخ انديشه در تمدن اسلامى، چنين تجديد بنايى را در سيماى نظام «جمهورى اسلامى»
چونان نتيجه پيكار الهى - سياسى امام خمينى (ره) ملاحظه مىكند.
روشن است كه سرچشمههاى سنتستيزى و نوگرايى اسلامى و
مكنون در بنياد نظام جديد بگونهاى است كه هرگز نمىتوان بر پايه سنتهاى فلسفى
بزرگى چون فارابى، ابن سينا و صدرالمتالهين از يك سوى، و بخش عظيمى از ميراث فقه
شيعه از سوى ديگر، توجيهى نظرى بر وجوب و وجود آن در هفت اقليم تفكر اسلامى تدارك
نمود. لاجرم بايد سراغ انديشهاى در آثار امام(ره) رفت كه با تهافت همان سنتبه
طرحى از نظم و تمدن جديد توفيق يافته و طلوع گونهاى خاص از تجدد اسلامى - سياسى
را نويد داده است.
اما، هرچند كه مشاهده يا لمس اين «تفاوت» ميان انديشه
امام(ره) و سنتسياسى مسلمين كار چندان دشوارى نيست، ليكن توضيح علمى اين دگرديسى
آغاز شده در «گفتمان سياسى شيعه» نيز آسان نمىنمايد. بنابراين، آن چه در اين
مختصر مىآيد، نه توصيف همه وجوه اين تحول، بلكه صرفا بخشى از خصايص منطقى گفتمان
جديد است.
به هر حال، اگر اين فرض درستباشد كه; انديشه امام(ره)،
يا به طور كلى تجدد اسلامى، در واقع، به معناى آغاز نوعى تجديد - اگر نه خروج كامل
- از سنتسياسى گذشته است، شايد بتوان با تكيه بر «تحليل گفتمانى»، تمايزات اساسى
آن را با اركان تفكر قديم اسلامى برجسته نموده، و مقدمات نظرى براى تحليل فهم جديد
امام (ره) از نصوص دينى فراهم نمود.